در ابتدا
هیچ نبود
سفیدی بود
و تنها بود
در انتها
هیچ نبود
سفیدی بود
و تنها بود
هیچ نبود
سفیدی بود
و تنها بود
در انتها
هیچ نبود
سفیدی بود
و تنها بود
posted by Aluvian at
5:19 PM
About
And you and I climb, crossing the shapes of the morning. And you and I reach over the sun for the river. And you and I climb, clearer, towards the movement. And you and I called over valleys of endless seas.
Previous
- نغمه های زمین دوردستبه گوش می رسددیروقتی استنگاه ه...
- تمام روزبه آسمان نگاه کردمتا چشمانم آبی شدنوازشم ک...
- کلوچهرنگتولدچهارشنبه سوریبهارسبزدوستهوابادکنککیکشم...
- پیش از آنکه خوابت ببردبمیر
- امروز خودم را لگدمال نکردمشاید فردا
- آتشرقصاندچرخاندسوزاندفهماند
- نقشه راهچیزی نیست جزیک خطکه درپایانبه خط دیگری ختم...
- مبل های سبزپرده های نارنجیدیوارهای سفیدباحاشیه های...
- بمیرمرگ توبیشتر ازمرگ خودممرا به خنده می اندازد
- ماهگرفتهکسی می داندکی باران می آید؟
0 Comments:
Post a Comment
<< Home