And You And I...

Wednesday, June 14, 2006

هر جا که رفتم سراغم آمدی
و بی شک فراموش کردی
که من خیلی
خیلی
خیلی خیسم
حتی بیش تر از باران

می شنیدی
وسری تکان می دادی
چون می دانستی
که زیادتر از آنچه که ذهن تو اجازه دهد
من
داغم
داغ
خیلی داغ

من
نزدیکتر از همیشه
به عمیق ترین وحشت های تو
ایستاده ام
وبه آرامی
آنها را
نوازش می کنم

دامنت را مرتب کن
دستت را به من بده
چشمانت راببند
آرام قدم بردار
نفست را حبس کن
گوش به صدای خشک هوا بده
قدمهایت را بشمار
مواظب باش پایت نلغزد
چون این قدمها
قدمهای آخر تو خواهد بود

بعد از این
به یاد خواهی آورد
پرواز را

1 Comments:

  • :)....
    kheili ghashang bood...

    By Anonymous Anonymous, at 6:33 PM  

Post a Comment

<< Home