And You And I...

Sunday, October 17, 2010

سوار رویای نیم روز ام

در فرسنگ فرسنگ سبز

در آن دوردست که به آسمان چنگ می زنم


دور از پرچین

دور از جفت تیرهای زهرآگین

پرتاب شده از سه گوش خطر در ارزش نشسته بر کمین


با تن در فرود می آید

خالی از من، ایستاده اندرمیان اصطحکاک دو تن

نگاهش در گلو

می گیرد

فریادش خیره به در

می میرد


پایین می آیم

زمین را داغ می زنم

Labels: