And You And I...

Tuesday, March 28, 2006

نقاش
خاک روی گل ها راگرفت
مژده ی نقش جدید را داد

نقاش
شنید
رنگی را چید
بی تکلف
مروارید را
بنفش
کشید

نقاش
خندید
بازهم خندید

سالها
روزها
می گذرند
نقاش
نقش می زند
ودر انتطاریک چشم
آه می کشد

بعضی ها
شبیه اند
وبعضی ها
شبیه تر
هیج گاه
کسی را که شبیه نباشد
ندیده ام

از خواب می ترسم
زوال این محیط
در نظرم
بیشتر جلوه می کند

Monday, March 27, 2006

جای دوری نمی روم
چند قدم آنطرفتر
شاید چند قدم بیشتر
شاید بازهم بیشتر
...

Friday, March 24, 2006

رود فراخ
رود عمیق
و زندگیم کوتاه
کسی برای کمک می آید؟

تخته پاره ای
شناور بر آب
ریسمانی
شناور بر باد
کسی برای کمک می آید؟

عروسک من
صورتش سفید
چشمانش کبود
رقصهایش درآب
کسی برای کمک می آید؟

اشکهایم
پرپر شدند
موجهایم
ناپدید

نور
رقصید
سایه ام
خندید

من درته آب
رفتم به عالم خواب

مرا برگردان
به همان جا
که مردمانش افسانه ی واقعیت انسان اند

مرا برگردان
به کلبه ی نم زده ی دور
هنوز آوای انسان
از میان پیچک های تنیده بر دیوار سرد
می آید

مرا برگردان
نوای ریگ های داغ
زیر نور مهتاب شب چهارده
درتنها پهنه ی بی مدعا
مستم می کند

مرا برگردان

Friday, March 17, 2006

خاک
بوی نم تورا می دهد
بعد ازسالی
هنوز سبزه
خون تورا
میمکد

سالی است
دور از ما
بدون نیاز
لحظه ای
همراه هم
نوازشش را
خواهیم شنید

تورا
درآینه
بیشتر از پشت شیشه
دوست دارم

Tuesday, March 14, 2006

تولد
زیستن
بودن
بزرگتر از آنست که توجه تورا بطلبد

بار دیگر
درانتظار تولد
خواهم بود

بار دیگر
درانتظار تولد
خواهم زیست

در ابتدا
هیچ نبود
سفیدی بود
و تنها بود

در انتها
هیچ نبود
سفیدی بود
و تنها بود

Saturday, March 11, 2006

نغمه های زمین دوردست
به گوش می رسد

دیروقتی است
نگاه ها به ساعت شماطه دار بزرگ
دوخته شده است

بیا
با هم خواهیم رفت

نغمه ها
سوزناک تر وسوزناک تر
خواهند شد
وخبر از سفری دور
خواهند آورد

بیا
در تلاطم آسمان
یک رنگ
باقی خواهد ماند

تمام روز
به آسمان نگاه کردم
تا چشمانم آبی شد

نوازشم کن
حتما فردا
قطار من
به این ایستگاه می رسد

راه
طولانیست
و صبر
کم

بخواب
فردا
آسمان
با ما خداحافظی می کند

Tuesday, March 07, 2006

کلوچه
رنگ
تولد
چهارشنبه سوری
بهار
سبز
دوست
هوا
بادکنک
کیک
شمع
صفر
دوتا صفر
سه تا صفر
نور
لبخند
دست
چشم
صورت
مو
کادو
خش خش
شکلات

همه اش مزخرفه
همه اش رویاست
من رویا خیلی دوست دارم

ماهی قرمز نخرید
اگر خریدید پس بدید
اگر می خواید بخرید
یاد وقتی بیفتید که
آسمون
توی چشمهاش میفته

Monday, March 06, 2006

پیش از آنکه خوابت ببرد
بمیر

امروز خودم را لگدمال نکردم
شاید فردا

Sunday, March 05, 2006

آتش
رقصاند
چرخاند
سوزاند
فهماند

Saturday, March 04, 2006

نقشه راه
چیزی نیست جزیک خط
که درپایان
به خط دیگری ختم می شود

پایان کجاست؟

Friday, March 03, 2006

مبل های سبز
پرده های نارنجی
دیوارهای سفید
باحاشیه های کمرنگ سبز
زمین خاکستری
آسمان آبی
گل های قرمز
میوه های زرد

دوست دارم جاده ام بنفش باشد
دوست دارم کسی ازجاده ی من بیاید
چشمانش سبز
موهایش آبی
کمی خجالتی
می آید

بگذاربیایند
خواب
نور
مهتاب
سرور
به پیشوازش

می رویم
می یابیم
می خواهیم
می دانیم
می مانیم

Wednesday, March 01, 2006

بمیر
مرگ تو
بیشتر ازمرگ خودم
مرا به خنده می اندازد