Monday, February 27, 2006
نرفتم
نشنیدم
نپوشیدم
نماندم
ندیدم
اما جدار خیس خورده ی دیوار
حکایت هوای بیرون را
برایم نقل می کند
بیخواب
بیدار
بیمار
رفتم
پوشیدم
شنیدم
دیدم
گفتم
جدارخیس خورده ی دیوار
آهی کشید
وگفت
بین این دونفس
یک آه فاصله بود
نشنیدم
نپوشیدم
نماندم
ندیدم
اما جدار خیس خورده ی دیوار
حکایت هوای بیرون را
برایم نقل می کند
بیخواب
بیدار
بیمار
رفتم
پوشیدم
شنیدم
دیدم
گفتم
جدارخیس خورده ی دیوار
آهی کشید
وگفت
بین این دونفس
یک آه فاصله بود
Saturday, February 25, 2006
Wednesday, February 22, 2006
چند کلاغ
بردرختی خشک
ماراتقسیم کردند
یکی اینجا
یکی آنجا
به سوی دشت
پراندنمان
هیچ کس نمیدانست
دشت کجاست
باد
بامابود
خواب
با ما پروازکرد
باد
مارابرد
به جایی دور
خواب
مارابرد
به جایی دورتر
خواب
برگشت
ماراجا گذاشت
باد
به خواب رفت
دنبال ما گشت
او هم
اینجاست
کنارما
می وزد
و می گوید
دشت گمشده اینجاست؟َ!؟
بردرختی خشک
ماراتقسیم کردند
یکی اینجا
یکی آنجا
به سوی دشت
پراندنمان
هیچ کس نمیدانست
دشت کجاست
باد
بامابود
خواب
با ما پروازکرد
باد
مارابرد
به جایی دور
خواب
مارابرد
به جایی دورتر
خواب
برگشت
ماراجا گذاشت
باد
به خواب رفت
دنبال ما گشت
او هم
اینجاست
کنارما
می وزد
و می گوید
دشت گمشده اینجاست؟َ!؟
Monday, February 20, 2006
Sunday, February 19, 2006
حرف بزن
پرنده ها منتظر هستند
ساکت
خاک مدتیست
منتظر است
بیا
کسی اینجا نیست
نمرده ای
بعضی وقتها
نور
سرکی اینجا می کشد
همراه هم
پیشوازش می رویم
روز یا شب
آفتاب یا مهتاب
هرجا که باشد
یاد ماست
یاد آن جنگل سفید
می افتد
می خزد
آرام
می میرد
و دوباره
متولد می شود
پرنده ها منتظر هستند
ساکت
خاک مدتیست
منتظر است
بیا
کسی اینجا نیست
نمرده ای
بعضی وقتها
نور
سرکی اینجا می کشد
همراه هم
پیشوازش می رویم
روز یا شب
آفتاب یا مهتاب
هرجا که باشد
یاد ماست
یاد آن جنگل سفید
می افتد
می خزد
آرام
می میرد
و دوباره
متولد می شود
Saturday, February 18, 2006
جایی برای من نیست؟
خانه ای
درختی
شاید حوض آبی
شاید هم کنارجاده
حتی زیر سایه ی پرچین همسایه
یا که در گوشه ی باغ
پیش دخترک موبافته ی صاحب باغ
بیش از این هم
نمی خواهم
یک مداد رنگی که بیشتر نیستم
خانه ای
درختی
شاید حوض آبی
شاید هم کنارجاده
حتی زیر سایه ی پرچین همسایه
یا که در گوشه ی باغ
پیش دخترک موبافته ی صاحب باغ
بیش از این هم
نمی خواهم
یک مداد رنگی که بیشتر نیستم
Tuesday, February 14, 2006
Sunday, February 12, 2006
Sunday, February 05, 2006
دوستت دارم
بی آن که ببینمت
که شاید فاصله ی من و مرگ
کمتر از یک نگاه باشد
دوستت دارم
بیشتر از فاصله ی من و تو باشد
بی آن که ببینمت
که شاید فاصله ی من و مرگ
کمتر از یک نگاه باشد
دوستت دارم
بی آن که بدانم
که شاید فاصله ی من ودانستنبیشتر از فاصله ی من و تو باشد
Friday, February 03, 2006
اولین تجربه
خب چیه من هم فارسی مینویسم
دیروز(پنج شنبه) قرار شد واسه خاله ام کامپیوتر ببندم ؛ یعنی قرار بود ولی دیروز رفتم دنبالش .باخیال راحت پاشدیم رفتیم ولیعصر مرکزکامپیوتر ایران..گفتیم خب قرار نیست که سیستم خف باشه واسه همین رفتیم یه مغازه وبا خیال راحت سفارش دادیم :مونیتور سامسونگ ؛ سی پی یو اینتل 2.5؛مادربورد گیگا وهمین جورتا آخر..خودت بودی دیدی که همه چیز رو با کلی ضمانت وازاین حرفا گرفتم ازکجا می دونستم این جوری میشه
بعد بستن با خیال راحت روشن کردم ؛بوق ممتد زد یعنی که "من مشکل داشته بیدم"(آره بابا کامپیوترش برره ای بود!!!) من هم شصتم
خبردار شد که رم شله ؛ چون موقع جا زدن بد جا رفت....دستم روبردم که رم رو جابزنم که چشمت روزبد نبینه
جزززززززت....(صدای جرقه!!!) وبعد هم یک بوی آشنا...سوختگی مدار الکترونیکی!!!مامااااااااااااااان ن ن ن ن ن ن
میدونی این بو یعنی چی ؟؟؟یعنی کامپیوترروشن نمی شه , یعنی مادربورد سوت ؛ یعنی 54 هزار تومن از حیب مبارک خرج بشه تا همه چی برگرده سرجاش...آخه بز مگه هزار بار نگفتم که یک دقیقه ازخاموش شدن بذار بگذره بعداز اینکه خازن ها بارشون روتخلیه کردن دست بزن به مدار ...ای بمیری توکه زبون آدم(آدم؟؟؟جدا دارم با این کلمه مشکل پیدا می کنم خدا بگم چی کارت نکنه نیوشمند ) نمی فهمی
کمک !!!!امین به دادم برس کجایی؟؟؟اون موبایل بی صاحاب رو جواب بده...آخیش خونه ست
کامپیوتر روبردم خونه ...امین کلی بافیش هاش وررفت وآخرش اهم متر رو آورد
عبورهیچ جریانی رو نشون نمیده ATX Power Port
میدونی یعنی چی ؟؟؟ یعنی پاور سوخته یعنی (به احتمال زیاد) مادربورد سالمه یعنی من نجات یافتم...هووووررررراااااااا
دیروزفهمیدم چرا داداشم مدت هاست واسه فک وفامیل کامپیوتر نمی بنده ؛مونده هنوز من به اون تجربه (یا به طوردقیقتر بی نیازی از این کارا!!!) برسم
دیروز(پنج شنبه) قرار شد واسه خاله ام کامپیوتر ببندم ؛ یعنی قرار بود ولی دیروز رفتم دنبالش .باخیال راحت پاشدیم رفتیم ولیعصر مرکزکامپیوتر ایران..گفتیم خب قرار نیست که سیستم خف باشه واسه همین رفتیم یه مغازه وبا خیال راحت سفارش دادیم :مونیتور سامسونگ ؛ سی پی یو اینتل 2.5؛مادربورد گیگا وهمین جورتا آخر..خودت بودی دیدی که همه چیز رو با کلی ضمانت وازاین حرفا گرفتم ازکجا می دونستم این جوری میشه
بعد بستن با خیال راحت روشن کردم ؛بوق ممتد زد یعنی که "من مشکل داشته بیدم"(آره بابا کامپیوترش برره ای بود!!!) من هم شصتم
خبردار شد که رم شله ؛ چون موقع جا زدن بد جا رفت....دستم روبردم که رم رو جابزنم که چشمت روزبد نبینه
جزززززززت....(صدای جرقه!!!) وبعد هم یک بوی آشنا...سوختگی مدار الکترونیکی!!!مامااااااااااااااان ن ن ن ن ن ن
میدونی این بو یعنی چی ؟؟؟یعنی کامپیوترروشن نمی شه , یعنی مادربورد سوت ؛ یعنی 54 هزار تومن از حیب مبارک خرج بشه تا همه چی برگرده سرجاش...آخه بز مگه هزار بار نگفتم که یک دقیقه ازخاموش شدن بذار بگذره بعداز اینکه خازن ها بارشون روتخلیه کردن دست بزن به مدار ...ای بمیری توکه زبون آدم(آدم؟؟؟جدا دارم با این کلمه مشکل پیدا می کنم خدا بگم چی کارت نکنه نیوشمند ) نمی فهمی
کمک !!!!امین به دادم برس کجایی؟؟؟اون موبایل بی صاحاب رو جواب بده...آخیش خونه ست
کامپیوتر روبردم خونه ...امین کلی بافیش هاش وررفت وآخرش اهم متر رو آورد
عبورهیچ جریانی رو نشون نمیده ATX Power Port
میدونی یعنی چی ؟؟؟ یعنی پاور سوخته یعنی (به احتمال زیاد) مادربورد سالمه یعنی من نجات یافتم...هووووررررراااااااا
دیروزفهمیدم چرا داداشم مدت هاست واسه فک وفامیل کامپیوتر نمی بنده ؛مونده هنوز من به اون تجربه (یا به طوردقیقتر بی نیازی از این کارا!!!) برسم